♥♥ امیر تتلو♥♥

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 11:30 توسط شقایق |

 فکردی میزارم ایجا برو ادامه


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 11:26 توسط شقایق |

 لا لا لا لا  اه  حوصلم سر رفت نظر بدین

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 11:13 توسط شقایق |

 باید بری ادامه


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 11:3 توسط شقایق |

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 10:33 توسط شقایق |

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 10:27 توسط شقایق |

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 10:18 توسط شقایق |

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 10:16 توسط شقایق |

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 10:12 توسط شقایق |

 فکر کردی میذارم اینجا باید بری ادامه


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 29 تير 1392ساعت 9:51 توسط شقایق |

 ا

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 11:47 توسط شقایق |

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 11:5 توسط شقایق |

 

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 10:52 توسط شقایق |

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 10:42 توسط شقایق |

 

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 10:40 توسط شقایق |

  این حرفارو صددفه شنیدم قدرت دست شماست

 

هههههه

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 10:21 توسط شقایق |

 خواب شیرین5

سوکی(ماییکی من)= نچ نچ نچ

مایکی=نچ نچ نچ نچ نچ

مریلا(مهدیه)=نچ نچ نچ نچ نچ نچ

بتی(لئو)=لئو منم دوست دارم

لئو= چه قدر نچ نچ میکنید بتی من تو هم دوست دارم

شقایق=من باید برم ....................................... لئو من میخوام پیش تو باشم

سوکی(مایکی من)= گریه نکن بیا پیش ما و لئو میارتت بدو الان بریم بدو بیا

شقایق= اخه رافاعل.................. باشه بریم

شقایق با انها رفت  تو راه با یه دختر بر خوردن اون خواهر مایکی بود

مایکی= ابجیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی کجااااااااا بودییییییییییییییییییییییییی

النور=چرااااااااااااااااااااااا دااااااااااااااااااااااااد میزنییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مایکی= دلللللللللللللللللللللللللللللللللللم برااااااااااااااااااات تنگگگگگگگگگگگگگ شده بوووووووووووووووووووود

سوکی(مایکی من)= داد نزنییییییییییییین

مایکی= باشههههههههههههههههه

رفتن  خانه صبح شد اما

رافاعل= شقاییییییییییییییییییییییییییییق  میکشمتتتتتتتتتتتتتتتتتت

جنی(رافاعل)=عصبانی نشووووووووووووووووووو

رافاعل= من الان میام

رافاعل رفت تو قصر

رافاعل=شقایق کجاییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه نگفتم نیا اینجا  من تو رو دوست دارممممممممممممممم  ولی لئو دوست ندارهههههههههههههههههههههههههههههههه

لئو=چه خبرته خونه رو گذاشتی رو سرت من دوسش دارم

رافاعل= دوست دارم داد میزنم

سوکی=چرااااااا داد میزنی دوست داشت امد اینجا  ابجبیه منه  دلم خواست اوردمش 1 دفع دیگه داد بزنی میام میزنمت میکشمت

دان=سلام رافاعل بیا بریم اینارو ول کن بیا شقایق تو رو دوست نداره

شقایق= راست میگه من دوستت ندارممممممممممممممممممممممممممممم           برو بیرون  من ازت بدم میاد 

النور= اه بذارین بخوابم سر صبی

رافاعل= شقاییییییق ........... ولی .... من .... تو... رو..رو دوست دارم

یوجین (آرمین)= رفیق صمیمی بیا بریم

تو بالا پشتبوم

رافاعل= ای خداااااااااااا  اخه چرا من  .............چه گناهی کردم؟؟؟؟؟ 

خونه خوبه بوی شقایقو میده  خونه خوبه بوی شقایقو میده  اون بیرون خبری نیست به جز چشم های بارون...........................................................................

ای خداااااااااااااا دلم گرفتهههه        کی از پشت لباستو میبنده با همه خشکه باسه تو میخنده اون کیه که حالتو میفهمه (نچ نچ لباس منو از پشت بستی نچ نچ)

برا بقیش100 نظر میخوام تفلکی رافاعل اخیییییییییییییییییییییییییییییی

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 10:7 توسط شقایق |

 

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 9:28 توسط شقایق |

 چرا دارین همدیگه رو خفه میکنین

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 9:25 توسط شقایق |

اخیییییییی

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 9:23 توسط شقایق |

 

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 9:21 توسط شقایق |

 اخی

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 9:18 توسط شقایق |

  دوست دارم

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392ساعت 9:8 توسط شقایق |

 خواب شیرین 4

در اتاق مایکی و سوکی

سوکی(مایکی من)= مایکی جونم منو دوست داری ؟؟؟؟؟؟

مایکی= نه دوست ندارم  عاشقتم  خوشگلم

سوکی(مایکی من)=قربونت برم عزیزم  راستی تو انسی رو از من بیشتر دوست داری؟؟؟!!!

مایکی= ای خداااااااااااااااااا  منو بکش من فقط تو رو دوست دارم 

صدای در امد تق تق

انسی= میشه بیام تو  نامه برا ی سوکی هستش

سوکی(مایکی من)= بیا تو

انسی= بیا سوکی از طرف شقایقه

سوکی(مایکی من)= مرسی حالا برو بیرون

مایکی= شقایق چی نوشته؟؟؟؟؟؟

سوکی(مایکی من)= نوشته  خداحافظ سوکیه عزیز من تو رو خیلی دوست دارم ...................   من میخوام خودکشی کنم

حتما میپرسی چرا ............. چون من میخوام پیش لئو باشم

همینو نوشته  ....... ای وای خاک تو سرم اجی جونم

مایکی= من میرم به بچه ها بگم

سوکی (مایکی من)= منم میام

مایکی= لئو  شقایق الان میره خاک تو سرمون شد

سوکی(مایکی من)= خاک تو سرمون اجیییییییییییییییییییی

لئو=درست حرف بزنین چی شده شقایق چی شده؟؟!!!!!!!!

مایکی= شقایقو بردن هی هی

سوکی(مایکی من)= شقایق میخواد

مایکی= خود کشی کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!

لئو= چیییییییییییییییییییییییی

لئو از حال رفت

مایکل (ابولفضل )= لئووووووووووو  چی شد؟

سوکی=لئو

در بالاپشتبوم

شقایق= ای خدا من با تمام بدیهام میرم خدافظ 1 و 2و 3و4 و پرش

لئو= وایساااااااااا  شقایق وایساااااا  جون من وایسا

لئو شقایق و گرفت   گفت دوستت دارم

شقایق= لئو منم همین طور

و هوا بارونی شد  و  سوکی و مایکی و بتی و مریلا خشکشون زده بود

بتی(لئو)= لئو اخه چرااااااانه نه نه

برا بقیش 50 تا نظر میخوام



نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 20:8 توسط شقایق |

 خواب شیرین 3

در بیرون پیش سوکی و مایکی

مایکی=سوکی جونم چی میخوای برات بخرم؟؟؟؟

سوکی(مایکی من)= هر چی دوست داری * خوشگلم  ** راستی یه فکری   میگم  بریم پیش  رافاعل و دان   اجیمو بیاریم پیش خودموم

مایکی=  اخه ........................................

سوکی(مایکی من)= اخه چی ؟؟؟؟؟؟؟  مگه منو دوست نداری؟؟؟؟

مایکی=باشه بریم

پیش لئو و بتی

بتی (لئو)= لئو ..... یه چیزی بگم ..............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

برای بقیش  100 نظر میخوامم

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 11:50 توسط شقایق |

 برو ادامه


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 11:36 توسط شقایق |

 

 

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 11:30 توسط شقایق |

 اینم  سوکیه  (مایکی من)

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 11:29 توسط شقایق |

اینم  خونه ی لئو و مایکی

 

 

 

اینم  خونه ی  رافاعل و دان

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 11:18 توسط شقایق |

 

 

 

این  النوره

 

این   انسی

 

 

این  مریلا(مهدیه)

 

این  خوذم

 

این  بتی (لئو)

 

این جنی (رافاعل)

 

این  املی (الهامه)

 

این  ملانی  (فاعزه)

 

این سیریویس (آرمین)

 

این یوجین(دوناتلو)

 

این مایکل (ابولفضل)

 

این  لئو ناردو جونم

 

اینم رافاعل

 

اینم مایکی

 

اینم دان

 


 

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 10:46 توسط شقایق |

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 10:40 توسط شقایق |

 

 

اسم=

سن=

اونایی که میخوان تو قصر باشن  بگن ما میخوایم پیش لئو و مایکی باشیم =

چه لباسی تنتون باشه=

اونایی که میخوان پیش راف و دان  باشن بگن میخوایم پیش راف و دان و باشیم=

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 10:27 توسط شقایق |

 خواب شیرین 2

  سوکی و املی رفتن بیرون  ان ها با هم خیلی خوب بودن

مریلا خواهر لئوناردو بود اونا باهم خیلی خوب بودن 

لئو پولدارترین فرد توی این شهر بود اون دوستاشو برده بود پیش خودش به جز آلیسا

 

در خانه راف و دان

رافاعل= آلیسا با من قهری؟؟؟؟؟ راستی اسم واقعیت  شقایقه  یا اشتباه گفتم؟؟؟

شقایق= اره اسم واقعیم شقایق هستش من با تو قهرم  با من حرف نزن

سیریوس(آرمین)=رافاعل من با یوجین میرم بیرون تو میای  اگه نمیای ما رفتیم

رافاعل= نمیام برین خدافظ

در قصر

بتی(لئو)=  لئو چرا با رافاعل و دان قهری؟؟؟؟ مگه چی کار کردن

لئو= حرفشونو نزن اونا دیگه داداشا من نیستن 

بتی(لئو)= ولی  شقایق چی؟؟؟؟

لئو= منم دوست دارم اون اینجا باشهَ

مایکی= لئو شماره تلفونتو بده 

لئو= باشه  بنویس  09126001432 نوشتی؟؟

مایکی= اره مرسی داداشی جونم  خدافظ

لئو= کجا ؟؟
مایکی= با سوکی میرم بیرون

برای بقیش 50 نظر میخوام 

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392ساعت 9:53 توسط شقایق |

من  رفتم تا فردا بای

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 17:39 توسط شقایق |

 تهرا ن  من میگم

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 17:20 توسط شقایق |

 کدومو دوس دارین؟؟؟؟؟

1 لئو

2 راف

3 دان

4مایکی

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 17:11 توسط شقایق |

 میخوام مسابقه بذارم  هرکس قشنگ تر بگه جایزه میگیره
هر کس 1 داستان برای من البته  زیاد نباشه برای من به صورت خوصوصی بفرسته هرکدوم زیبا تر بود بهش جایزه میدم    هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 17:10 توسط شقایق |

 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 16:55 توسط شقایق |

ای وای  خاک تو سرم  رافاعل

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 16:47 توسط شقایق |

 خواب شیرین  شخصیت ها

مریلا(مهدیه)29 سالشه  در قصر زندگی میکنه

لئوناردو 30 ساله در قصر زندگی میکنه

رافاعل 26 سالشه در خانه زندگی میکنه

دان 23 سالشه  در خانه زندگی میکنه

مایکی 15سالشه در قصر زندگی میکنه

سوکی (مایکی من)  14 سالشه در قصر زندگی میکنه

جنی (رافاعل) 25 سالشه پیش راف و دان

آلیسا (خودم ) 26 سالمه پیش راف و دان

املی (الهام) 14 سالشه در قصر زندگی میکنه

یوجین (دوناتلو) 17 سالشه پیش راف و دان

سیریوس (آرمین)25 سالشه پیش راف و دان

بتی (لئو )29 سالشه در قصر زندگی میکنه

ملانی (فاعزه) 14 سالشه در قصر زندگی میکنه

مایکل (ابولفضل) 15 سالشه در قصر زندگی میکنه

انسی (انسی) 14 سالشه در قصر زندگی میکنه

 

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 16:28 توسط شقایق |

 در قصر***               

لئو= بتی کجایی؟؟؟ بتی ؟؟

مایکی= جانم من اینجام کاری داری

لئو= مگه تو بتی هستی ! مایکی اذیت نکن

مایکی=اره دیگه من بتی هستم

لئو= مایکییییییییییی

مایکی= داد نزن مریلا و بتی رفتن بیرون 

لئو = نمیشد از همون اول میگفتی

در خانه رافاعل و دان

آلیسا(خودم)= رافاعل پشو دیگه چه قدر میخوابی

رافاعل= بذار بخوابم

آلیسا(خودم)=پس من میرم پیش لئو بای

رافاعل=کجا میری وایسا

آلیسا (خودم)=من دوست ندارم اینجا باشم  من میخوام پیش لئو جونم باشم  من انو دوست دارم

رافاعل= ساکت شو برو سر کارت

آلیسا(خودم)= یوجین با من قهری ؟؟؟

یوجین(دوناتلو)= نه من با شما قهر نیستم لطفا  بذار کتابمو بخونم

آلیسا(خودم)= دیونه شدم  هیشکس با من مهربون نیست همه دوستام در قصرن اینجا همه پسرن اه اه 

جنی(رافاعل)= پس من بووووووووووقم 

آلیسا (خودم)= من تورو نمیشناسم

در قصر

سوکی(مایکی من)= املی حوصلم سر رفت

املی(الهام)= منم همین طور  بریم بیرون

سوکی(مایکی من)= بریم

برا بقیش  40 نظر میخوام  لطفا  بدین

 

من توی اون خونه تنهام 

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392ساعت 16:24 توسط شقایق |

 اخی  

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 11:55 توسط شقایق |

 برو ادامه


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 11:52 توسط شقایق |

 

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 11:5 توسط شقایق |

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 11:2 توسط شقایق |

 باید بری ادامه امیر تتلو  هستش 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 10:50 توسط شقایق |

 باید  بری ادامه


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 10:42 توسط شقایق |

 باید بری ادامه   اینقدر نازن


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 10:34 توسط شقایق |

برو ادامه 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 10:10 توسط شقایق |

برین ادامه


:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392ساعت 9:41 توسط شقایق |



      قالب ساز آنلاین